روستای رسولآباد سفلی در غرب استان همدان و شهرستان بهار است و در مسیر جاده همدان – کرمانشاه قرار گرفته و گویش مردم این روستا کردی است. رسولآبادیها تنها به تأسیس کتابخانه اکتفا نکردهاند، بلکه کوچههایشان را هم به نام کتابها و خالقان آثار ادبی نامگذاری کردهاند. این روزها نام این روستا دوباره به خاطر واکنش «پائولو کوئیلو» به خاطر خلاقیت اهالی این روستا در نامگذاری کوچههای خود به نام آثار و نویسندگان شاخص ایرانی و جهانی، بر سر زبانها افتاده است. به همین بهانه بر آن شدیم تا پای صحبتهای «قباد یاری» که ایده اصلی نامگذاری کوچهها به نام نویسندگان از اوست، بنشینیم و درباره فعالیتهای فرهنگی وی در روستای رسولآباد صحبت کنیم.
آقای یاری، وقتی فعالیتهایتان در روستای رسولآباد را شروع کردید انتظار این همه بازخورد و واکنش مثبت را داشتید؟
بله، کاملاً بدیهی بود. من درباره این موضوع، یعنی نامگذاری خیابانهای یک روستا به نام کتابها و شخصیتهای ادبی مطرح، تفکر خاصی داشتم. در کشور ما هم همه دارند از روی همدیگر کپی میکنند به خصوص برای کارهای فرهنگی. هیچ کس با خودش فکر نکرده چگونه کوچهها و خیابانهایمان را نامگذاری کنیم تا هم هویت جدیدی به ما بدهد و هم کار جذاب و جدیدی باشد. فرض کنید یک روستا نام دستگاههای موسیقی ایرانی را روی کوچهها و خیابانهایش بگذارد و از هر کوچه این روستا صدای یک ساز ایرانی شنیده شود. آیا این روستا تبدیل به مرکز گردشگری نخواهد شد؟ این فضا میتواند آن قدر خوب باشد که اگر یک نفر به آنجا برود همه بیماریهای روحی و روانیاش درمان شود.
ما ایرانیان همیشه به اسم و نامگذاری توجه ویژهای داشتهایم. به همین دلیل من سعی کردم چنین ایدهای را در روستای خودمان عملی کنم. نخستین اقدام من همین بود. سعی کردم به هر کسی که نام اصیل کردی روی بچهاش بگذارد، یک گرم طلا هدیه بدهم. اولین نفری که نام کردی روی بچهاش گذاشت، حلقه ازدواجم را فروختم تا برایش طلا بخرم. چند بار این اتفاق افتاد تا اینکه خود مردم اهمیت مسئله را فهمیدند و ادامه دادند.
از انتقادها نترسیدید؟
حدود ۱۶ سال است که کار فرهنگی میکنم و امروز به واسطه همین فعالیتها مردم روستا اهل مطالعه و بچهها اهل درس خواندن شدهاند. ممکن است تأثیر این اتفاقات را نبینم و اثر اصلی آنها سالها بعد که من نباشم خودش را نشان دهد اما یقین دارم این فعالیتها به مردم روستا کمک کرده است. مخالف همیشه هست اما من با ایمانی که به کارم دارم آن را ادامه دادم. کسانی که مرا نقد میکنند بگویند خودشان تا به حال چکار کردهاند؟
دغدغههای فرهنگی شما از کی آغاز شد؟
نمیدانم چه زمانی شروع شد، ولی همیشه دوست داشتم خلأیی که برای خود من بود برای دیگران نباشد. برای همین زمانی که تأسیس کتابخانه را شروع کردم، با اینکه مجبور بودم برای فراهم کردن کتابها دستمزد کارگریام را خرج کنم، در آن تردید نکردم. تنها برایم مهم بود هر طور شده کتابهایی را که بچهها نیاز دارند، به دستشان برسانم، ولو با سختی.
واکنش رسانههای داخلی و خارجی به اقدامهای شما انگیزه شما را بیشتر کرده است؟
من هر جایی که بودهام منفعل و ساکت نبودهام. دو سال در کارخانهای مشغول به کار بودم که کارگران آنجا با مشکلات مالی، بیمه و... روبهرو بودند. همان جا هم رهبری اعتراضهای کارگران را به دست گرفتم و نتیجهاش این شد که خدمات تأمین اجتماعی به کارگران و حقوق آنها کاملاً متحول شد. من عادت ندارم به تاریکی فحش بدهم بلکه فکر میکنم اگر یک شمع روشن کنم، تاریکی را شکست دادهام.
چقدر از جیب خودتان هزینه میکنید؟
قضیه طلاها را به شما گفتم، ولی از این نوع خرجها زیاد کردهام؛ مثلاً نامگذاری همین کوچهها و تهیه تابلو آنها را با هزینه شخصی انجام دادهام. این را هم به شما بگویم که من اصلاً آدم پولداری نیستم. اکنون ۲۸ ماه است که یکی از پسرعموهای من در پرداخت وامی که داشتهام به من کمک میکند تا بدهیام را به بانک پرداخت کنم. با این همه هیچ وقت احساس محدودیت نکردهام.
شما تصویری از مردم ایران به رسانههای جهان مخابره میکنید که تصویر غرب درباره ما را مخدوش میکند.
بله. وقتی آنها ایران را با این خبر بشناسند، نگاه متفاوتی به ما پیدا میکنند. به جای اینکه به ما بگویند محور شرارت، به ما میگویند محور فرهنگ و هنر. روستای خودمان را به «پایگاه کتاب کودک جهان» تبدیل میکنم تا تبلیغات منفی دنیا علیه ایران به این شکل خنثی شود. خوشحالم به عنوان یک روستایی ایرانی به رسانههای جهان شعار فرهنگ و صلح را مخابره میکنم.
چه برنامهای برای توسعه فعالیتهایتان دارید؟
دوست دارم نامگذاری دیگر کوچهها و خیابانهای روستا را تکمیل کنم، ولی بعضی سنگاندازی میکنند. با مشورتهای زیاد ۳۷ نام دیگر انتخاب کردهایم که هفت نام مربوط به کتابهای دفاع مقدس است و میخواهم حالا که رسانههای دنیا به روستای ما توجه کردهاند، با این هفت کتاب دفاع مقدس مظلومیت و صلابت کشورمان را به جهانیان نشان بدهم.
از سمت مسئولان هم به شما توجهی شده است؟
یک بار یکی از کارکنان قوه قضائیه به من گفت آقای یاری من از شما بابت اینکه چنین نامی از ایران به دنیا مخابره میکنی، متشکرم. من به ایشان گفتم این نظر لطف شماست ولی من دوست داشتم هموطنان خودم در داخل من را تشویق میکردند. بیشتر کسانی که درباره روستای ما حرف زدند پس از واکنش پائولو کوئیلو بود، در صورتی که بعضی از فعالان فضای مجازی خیلی پیشتر از این نویسنده با روستای ما آشنا بودند و هیچ اعتنایی نداشتند. من هم آدم هستم و گاهی رنجیده میشوم. میگویند: «زمانی که اسکندر مقدونی ایران را اشغال کرد ایرانیها از او تبعیت نکردند. اطرافیان اسکندر راههای مختلفی برای رام کردن ایرانیها به او پیشنهاد میکردند. در این بین یک نفر به او گفت برای رام کردن ایرانیها و بر هم زدن وحدت آنها آدمهای صادق را برکنار و نالایقان را بر کار استوار کن. اگر این کار را بکنی مردم یا دیوانه میشوند یا هجرت میکنند». سایت میزان قوه قضائیه از کار ما تعریف و تمجید کرده، ولی کارمند دونپایه در اداره یک شهر میتواند ما را آزار بدهد. امیدوارم در ادامه بتوانم بیشتر به روستا و کشورم خدمت کنم.
نظر شما